سلام. من و شوهرم یکساله عقد بودیم الان 4 ماهه رفتیم خونمون.راستش من قبلا عاشق یه مردی بودم که خانوادم مخالفت کردن و گفتن به زور باید با پسر عمت ازدواج کنی چون پسر خوبیه مومنه درآمدش خوبه.خدایی ظاهرشم بد نیست.بعد من احمق که هنوز عاشق بودم باهاش سرد برخورد کردم.تمام مدت عقد میخواست منو ببینه هی من بهونه میاوردم نمیذاشتم بهم دست بزنه.تا اینکه ازدواج کردیم بعد منم سرد برخورد کردم.بعد گفت چته چه مشکلی داری اگه منو نمیخوای چرا بله گفتی؟بعد من احمق ماجرای اون پسره رو گفتم بعد اون قاطی کرد.البته بین منو اون پسره هیچی اتفاق نیافتاده.مشکل بزرگتر از جایی شروع شد که شوهرم خیلی پولدار شد و حسابی کارش گرفت و الان ماشین خارجی گرفته و داره خونه انچنانی میسازه.منم تصمیم گرفتم بهش محبت کنم.درست موقعی میخواستم محبت کنم اون پسره لعنتی عقد کرد.الان خیال میکنه چون اون عقد کرده من بهش محبت میکنم.بعد بهم میگه تو لیاقتمو نداری و ازین حرفا با اجازتون الانم اوردم خونه بابام رفته وقت طلاق گرفته میگه برو با هرکی میخوای.الان از رفتارای گذشتم پشیمونم و میخوام منو ببخشه هر چقدرم بهش محبت میکنم قربون صدقش میرم میگه فیلم بازی نکن.من احمق قدرشو ندونستم.همه حسرت شوهرمو میخوردن غیر خودم الان که فکر میکنم همه معیارامو داره.کارشناسای سایت لطفا راهنمایی کنید و لطفا اسم طلاقم نیارید و آیا اینکه امکان داره گذشته رو فراموش کنه.